آیه 35 سوره یونس

از دانشنامه‌ی اسلامی

قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ ۚ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ ۗ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَىٰ ۖ فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ

[10–35] (مشاهده آیه در سوره)


<<34 آیه 35 سوره یونس 36>>
سوره :سوره یونس (10)
جزء :11
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

باز بگو: آیا هیچ یک از بتان و خدایان شما مشرکان (کسی را) به راه حق هدایت تواند کرد؟ بگو: تنها خداست که به راه حق هدایت می‌کند، آیا آن که به راه حق رهبری می‌کند سزاوارتر به پیروی است یا آن که خود هدایت نیابد مگر آنکه هدایتش کنند؟ پس شما مشرکان را چه شده، چگونه قضاوت می‌کنید؟

بگو: آیا از معبودان شما کسی هست که به سوی حق هدایت کند؟ بگو: فقط خداست که به سوی حق هدایت می کند؛ پس آیا کسی که به سوی حق هدایت می کند، برای پیروی شدن شایسته تر است یا کسی که هدایت نمی یابد مگر آنکه هدایتش کنند؟ شما را چه شده؟ چگونه [بدون بصیرت و دانش] داوری می کنید؟

بگو: «آيا از شريكان شما كسى هست كه به سوى حق رهبرى كند؟» بگو: «خداست كه به سوى حق رهبرى مى‌كند» پس، آيا كسى كه به سوى حق رهبرى مى‌كند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه نمى‌نمايد مگر آنكه [خود] هدايت شود؟ شما را چه شده، چگونه داورى مى‌كنيد؟

بگو: آيا از اين بتان شما كسى هست كه به حق راه نمايد؟ بگو: خدا به حق راه مى‌نمايد. آيا آن كه به حق راه مى‌نمايد به متابعت سزاوارتر است يا آن كه به حق راه نمى‌نمايد و خود نيز نيازمند هدايت است؟ شما را چه مى‌شود؟ چگونه حكم مى‌كنيد؟

بگو: «آیا هیچ یک از معبودهای شما، به سوی حق هدایت می‌کند؟! بگو: «تنها خدا به حق هدایت می‌کند! آیا کسی که هدایت به سوی حق می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است، یا آن کس که خود هدایت نمی‌شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می‌شود، چگونه داوری می‌کنید؟!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Say, ‘Is there anyone among your partners who may guide to the truth?’ Say, ‘Allah guides to the truth. Is He who guides to the truth worthier to be followed, or he who is not guided unless shown the way? What is the matter with you? How do you judge?’

Say: Is there any of your associates who guides to the truth? Say: Allah guides to the truth. Is He then Who guides to the truth more worthy to be followed, or he who himself does not go aright unless he is guided? What then is the matter with you; how do you judge?

Say: Is there of your partners (whom ye ascribe unto Allah) one that leadeth to the Truth? Say: Allah leadeth to the Truth. Is He Who leadeth to the Truth more deserving that He should be followed, or he who findeth not the way unless he (himself) be guided. What aileth you? How judge ye?

Say: "Of your 'partners' is there any that can give any guidance towards truth?" Say: "It is Allah Who gives guidance towards truth, is then He Who gives guidance to truth more worthy to be followed, or he who finds not guidance (himself) unless he is guided? what then is the matter with you? How judge ye?"

معانی کلمات آیه

يهدى: به تشديد دال در اصل يهتدى بود .تاء به دال مبدل و در آن ادغام شده است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‌ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ «35»

بگو: آيا از معبودهايى كه شما شريك خدا قرار داده‌ايد، كسى هست كه به سوى حقّ هدايت كند؟ بگو: (فقط) خداوند به حقّ هدايت مى‌كند. پس آيا كسى كه به سوى حقّ هدايت مى‌كند براى پيروى شايسته‌تر است، يا كسى كه خود هدايت نمى‌شود مگر آنكه هدايتش كنند؟ شما را چه مى‌شود؟ چگونه حكم مى‌كنيد؟!

نکته ها

آيه‌ى قبل به مبدأ، معاد و خلقت هستى اشاره داشت و اين آيه به نبوّت، امامت و امر هدايت بشر اشاره مى‌كند.

هدايت دو نوع است: يكى نشان دادن راه، ديگرى رساندن به مقصد و مقصود. نوع اوّل، كار انبياست، «جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» «1» امّا هدايت به معناى دوّم، خاصّ خداوند است. «إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي» «2»

«يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ» و «يَهْدِي لِلْحَقِّ»، هر دو به يك معناست. «3»

طبق روايات متواتر از شيعه و اهل سنّت، پيامبراكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «الحقّ مع علىٍّ و علىٌّ مع الحقّ»، همواره حقّ با على عليه السلام است و على عليه السلام با حقّ است. «4»

پیام ها

1- ارشاد و هدايت، يكى از شئون خداوندى است. «قُلِ اللَّهُ يَهْدِي» (ملاك پرستش، توانايى براى هدايت كردن است)

2- هدايت صحيح، به علم گسترده و مصون از خطا، قدرت، محبّت و هدف نيازمند است. لذا جز خداوند و كسانى كه او به عنوان راهنما تعيين كرده،


«1». انبياء، 73.

«2». قصص، 56.

«3». تفسير الميزان.

«4». احقاق‌الحق، ج 5، ص 28 و 635.

جلد 3 - صفحه 569

ديگران نمى‌توانند هادى باشند. بت‌ها و طاغوت‌ها چگونه مى‌توانند هادى باشند؟ «1» «قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ»

3- كسى شايسته‌ى پيروى است كه به حقّ راهنمايى مى‌كند. «أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ»

4- اصل نبوّت، امامت و اطاعت از رهبرىِ معصوم، يك اصل عقلى است. «فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ»


«1». ذات نايافته از هستى بخش، كى تواند كه شود هستى بخش‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‌ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (35)

بعد از آن احتجاج سوم را فرمايد:

ج5، ص 311

قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ‌: بگو اى پيغمبر مكرم به مشركين، آيا كيست از شريكانى كه در الهيت و ربوبيت قرار داديد و آنها را پرستش مى‌نمائيد. مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِ‌: كسى كه هدايت نمايد مردم را به راه حق و رشد و آنچه خير و صلاح و نجات در آن است به دليل ثابتى و حجت محكمى و ارسال رسلى، پس لابد جواب دهند: نيست چنين كسى يا ساكت شوند به سبب عجز در جواب درست. قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِ‌: بگو اى پيغمبر به ايشان، ذات يگانه خداى متعال راه نمايد و ارشاد فرمايد بندگان را به سوى حقّ و راه راست به نصب ادله و حجج ظاهره و باطنه و ارسال رسل و انزال كتب.

حال كه حق تعالى هادى بندگان است. أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِ‌: آيا پس ذاتى كه هدايت فرمايد به سوى راه حق و دين حق. أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ‌: سزاوارتر است كه پيروى كرده شود در پرستش و ستايش. أَمَّنْ لا يَهِدِّي‌: يا كسى كه خود هدايت نيافته به حق فضلا از اينكه غير را هدايت كند. إِلَّا أَنْ يُهْدى‌: مگر اينكه هدايت كرده شود، يعنى هدايت نيابد يا هدايت نكند غير را در هيچ حالى از احوال مگر حالى كه خداى تعالى او را هدايت نمايد به اهتداء يا هدايت غير.

اين حال اشراف شركاء و معبودان باشد مانند ملائكه و مسيح و عزير، پس اصنام و اوثان به طريق اولى شايسته نباشند. در تفسير زاهدى: مشركين بتان را به چهار پا بسته، نقل مى‌دادند، حق تعالى فرمود: آيا مساوى است كسى كه راهنمائى فرمايد با كسى كه تو او را راهنمائى كنى.

تنبيه- شركائى كه مشركين قائل بودند، اصنام و اوثان، و آنها جماد، قابل هدايت نيستند؛ بنابراين فرمايش‌ «أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى‌» چگونه متصور باشد؟

جواب: 1- ممكن است مراد آيه سابقه‌ «مَنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ» اصنام، و مراد اين آيه رؤساى كفر و ضلالت و دعاة آنها باشند به دليل قوله تعالى‌ «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ» «1» و مراد اين است كه‌

«1» سوره توبه آيه 30.

ج5، ص 312

خداى تعالى هدايت فرموده خلق را به دين حق بواسطه اظهار دلايل عقليه و نقليه؛ اما اين دعاة و رؤسا هدايت ننمايند غير خود را، الّا زمانى كه خدا آنها را هدايت فرمايد، پس تمسك به دين الهى اولى و احق است از قبول قول اين جهّال گمراه.

2- آنكه قوم چون جمادات را الهه خود قرار دادند، لا جرم تعبير فرموده از آنها به كسى كه عاقل و عالم باشد مانند آيه شريفه‌ «إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ» «1» با آنكه جماداتند و قوله تعالى‌ «إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ» «2» پس جارى فرموده لفظ را بر اوثان بر حسب آنچه جارى شود بر عاقل و عالم، يعنى هدايت نكنند غير را تا اينكه خود هدايت يابند.

3- آنكه قضيه فرضيه باشد، يعنى بتان هدايت نكنند غير را مگر بر تقدير قرار دادن هدايت در آنها.

4- بيّنات الهيه، شرط صحت آن، حيات و عقل نيست، پس اصنام با آنكه چوب و سنگ هستند قابل حيات و عقل باشند كه خداى تعالى موجبات هدايت در آنها ايجاد و سبب هدايت غير شوند مانند ستون حنانه و عصاى موسى.

5- هدى در اينجا به معنى نقل و حركت باشد، چنانچه در عرف هم استعمال شده؛ پس معنى آنكه اصنام منتقل به مكانى نشوند مگر آنكه ديگرى آنها را نقل و حركت دهد، پس اشاره است به آنكه اصنام داراى حيات و قدرت نيستند، چگونه قابل پرستش باشند.

فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ‌: پس چيست مر شما را؟ چگونه حكم كنيد به اينكه اصنام و اوثان، خدا، و مستحق پرستش هستند، يا چگونه حكم مى‌كنيد براى نفوس خود به چيزى كه برهان و دليل بر حجيت آن نداريد.

تبصره- استدلال بر وجود صانع به ايجاد خلق اولا و پس از آن به هدايت ثانيا، عادت شايعه در قرآن و حقيقتا دليل شريفى است؛ زيرا انسان مركب از

«1» سوره اعراف آيه 194.

«2» سوره فاطر آيه 14.

ج5، ص 313

روح و جسد باشد، حق تعالى استدلال فرمود بر قادريت و خلاقيت خود به احوال جسد و خلق آن و به احوال روح كه هدايت باشد. و در آيه سابقه برهان خلق و در اين آيه دليل هدايت را بيان فرمود، اشاره به آنكه مقصود از خلق جسد و هدايت روح و اعطاء حواس ظاهره و باطنه و اعضاء و جوارح، براى اكتساب معارف الهيه و علوم ربانيه و درك سعادت ابديه باشد، حال اگر روح و عقل مهتدى شوند به هدايت حقه الهيه، تمام اعضاء و جوارح مهتدى خواهد شد، يعنى سراسر اعضا و جوارح از سر چشمه حيات ايمانى آب خورده، در رفتار و گفتار و كردار و حركات و سكنات جانب حق را مراعات، و اوامر سبحانى را اطاعت، و خلاف رضاى الهى از او صادر نگردد، و اگر هم نافرمانى كند به غفلت و فراموشى باشد نه به هتّاكى و بى‌باكى، پس به سلوك طريقه هدى، نتيجه سعادت عظمى حاصل آيد. و چون در عالم وجود، جز ذات يگانه حق تعالى نباشد، لا جرم پرستش و ستايش او واجب و لازم آيد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ (34) قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‌ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (35) وَ ما يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَفْعَلُونَ (36)

ترجمه‌

بگو آيا از شريكان شما كسى است كه بدوا مى‌آفريند مخلوق را پس عودت ميدهد آنرا بگو خدا بدوا مى‌آفريند خلق را پس عود ميدهد آنرا پس بكجا بر گردانده ميشويد

بگو آيا از شريكان شما كسى است كه هدايت ميكند بسوى حقّ بگو خدا هدايت ميكند بحقّ پس كسيكه هدايت ميكند بسوى حقّ سزاوارتر است كه پيروى شود يا كسيكه هدايت نميشود مگر آنكه هدايت كرده شود پس چيست مر شما را چگونه حكم ميكنيد

و پيروى نميكنند بيشترشان مگر گمان را همانا گمان كفايت نميكند از حقّ به چيزى همانا خداوند دانا است بآنچه بجا مى‌آورند.

تفسير

خداوند متعال امر فرمود به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه بدوا دو سؤال از اهل شرك بفرمايد و خود جواب بگويد براى وضوح مطلب و انكار آنها تا واضح شود بر اهل انصاف، لجاج و عناد و انكار بى محلّ آنان سؤال اوّل آنستكه آيا در ميان بتهائيكه شما شريك قرار داديد آنها را با خدا در عبادت آيا كسى هست كه مخلوق را از كتم عدم بوجود آورد پس بميراند و ثانيا زنده كند براى پاداش و خود جواب بفرمايد كه‌

جلد 3 صفحه 19

اين كار خدا است و آنها را ملامت فرمايد بر اعراض از حقّ و اقبال به باطل و ظاهرا انكار آنها راجع به معاد بوده نه اصل خلقت و خداوند خواسته استبعاد آنها را از معاد بمقايسه با اصل خلقت رفع فرمايد سؤال دوّم آنستكه آيا در ميان بتها بتى هست كه هدايت كند مردم را براه حقّ و جواب بفرمايد كه خدا هدايت ميكند مردم را بواسطه ارسال رسل و انزال كتب بحقّ و ظاهرا آنها معتقد بودند كه هدايت اصلى از خدا است نهايت آنكه بتها را مهتدى بهدايت الهيّه ميدانستند و عبادت آنها را مقرّب بخداوند ميپنداشتند لذا در خاتمه، سؤال سوّم از آنها شده كه آيا كسيكه هدايت ميكند خلق را بحقّ سزاوارتر است باطاعت و عبادت يا كسيكه هدايت نميشود مگر بوسيله هادى و راهنما باعتقاد شما با آنكه بتها قابل هدايت نبوده و نيستند و ملامت شده‌اند بر عبادت بى‌ثمر از بتها و حكم بى‌دليل بر صلاحيّت آنها براى پرستش و ستايش و محتمل است سؤال سوّم ناظر به بتها نباشد بلكه مراد از من يهدى هاديان بطريق حقّ باشند و مراد از من لا يهدّى الا ان يهدى كفّار و داعيان بباطل و مؤيّد اينمعنى است روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام كه مراد از من يهدى الى الحقّ محمد و آل محمد است و مراد از من لا يهدّى الا ان يهدى كسانى از قريش و غير آنها ميباشند كه با اهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعد از آن سرور مخالفت نمودند و در آيه سوّم بيان علّت اين عقايد و اعمال فاسد شده است كه نيست در بيشتر مردم مگر متابعت گمانى كه ناشى ميشود از تقليد پدران و خيالات فاسده و اوهام كاسده و آراء باطله اهل ضلال و اضلال و گمان كافى براى ايصال بحقّ بهيچ درجه نيست چون اقلّ مراتب وصول بحقّ علم اليقين است كه از برهان حاصل ميشود چه رسد بعين اليقين كه فوق آن و حقّ اليقين كه فوق همه است و بعضى هم كه حالشان معلوم است كه تعصّبا و عنادا لجاج و انكار و استكبار مينمايند با آنكه حقّ براى آنها واضح شده است به بيّنه و برهان ولى خداوند آگاه از عقائد و اعمال آنها ميباشد و آنان را بجزاى خودشان در دنيا و آخرت خواهد رسانيد و لا يهدّى در اصل لا يهتدى بوده تاء باب افتعال در دال ادغام شده است و كسره هاء بملاحظه التقاء ساكنين است و بتخفيف دال بهمين معنى نيز قرائت نموده‌اند و بعضى هاء را براى نقل فتحه اصليّه تاء مفتوح خوانده‌اند

جلد 3 صفحه 20

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قُل‌ هَل‌ مِن‌ شُرَكائِكُم‌ مَن‌ يَهدِي‌ إِلَي‌ الحَق‌ِّ قُل‌ِ اللّه‌ُ يَهدِي‌ لِلحَق‌ِّ أَ فَمَن‌ يَهدِي‌ إِلَي‌ الحَق‌ِّ أَحَق‌ُّ أَن‌ يُتَّبَع‌َ أَمَّن‌ لا يَهِدِّي‌ إِلاّ أَن‌ يُهدي‌ فَما لَكُم‌ كَيف‌َ تَحكُمُون‌َ (35)

بگو بمشركين‌ آيا ‌از‌ شركاء ‌شما‌ كسي‌ هست‌ ‌که‌ بنده‌گان‌ ‌را‌ هدايت‌ كند براه‌ حق‌ بگو اللّه‌ ‌است‌ ‌که‌ هدايت‌ ميفرمايد بحق‌ آيا ‌پس‌ كسي‌ ‌که‌ هدايت‌ كند بسوي‌ حق‌ سزاوارتر ‌است‌ اينكه‌ متابعت‌ شود ‌ يا ‌ كسي‌ ‌که‌ نميتواند هدايت‌ كند مگر آنكه‌ خودش‌ هدايت‌ شود ‌پس‌ چيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌که‌ اينچنين‌ حكم‌ ميكنيد.

قُل‌ هَل‌ مِن‌ شُرَكائِكُم‌ مَن‌ يَهدِي‌ إِلَي‌ الحَق‌ِّ شركاء مشركين‌ دو قسم‌ هستند اما بتها و نباتات‌ و شمس‌ و نار و گاو و گوساله‌ ‌که‌ اصلا قابل‌ هدايت‌ نيستند، و قسم‌ دوم‌ ذوي‌ العقول‌ مثل‌ ملائكه‌ و جن‌ و انس‌ ‌اگر‌ چه‌ قابليت‌ دارند لكن‌ ‌خود‌ محتاج‌ بهدايت‌ هستند قُل‌ِ اللّه‌ُ يَهدِي‌ لِلحَق‌ِّ فقط هدايت‌ ‌از‌ جانب‌ پروردگار ‌است‌ ‌حتي‌ وجود حضرت‌ رسالت‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌که‌ اشرف‌ موجودات‌ ‌است‌ ‌در‌ حقش‌ ميفرمايد ‌در‌ قرآن‌ إِنَّك‌َ لا تَهدِي‌ مَن‌ أَحبَبت‌َ وَ لكِن‌َّ اللّه‌َ يَهدِي‌ مَن‌ يَشاءُ قصص‌ ‌آيه‌ 56.

أَ فَمَن‌ يَهدِي‌ إِلَي‌ الحَق‌ِّ ‌که‌ خداوند متعال‌ ‌است‌ و بس‌ أَحَق‌ُّ أَن‌ يُتَّبَع‌َ سزاوار ‌است‌ ‌که‌ اطاعت‌ ‌او‌ ‌را‌ كنيد و متابعت‌ نمائيد ‌تا‌ هدايت‌ شويد أَمَّن‌ لا يَهِدِّي‌ چه‌ قابل‌ هدايت‌ نباشد و چه‌ احتياج‌ بهدايت‌ داشته‌ ‌باشد‌ إِلّا أَن‌ يُهدي‌ ‌که‌ شرائط هدايت‌ ‌در‌ ‌او‌ ‌باشد‌ و موانع‌ ‌در‌ ‌بين‌ نباشد و قابليت‌ و مقتضيات‌ هدايت‌ ‌در‌ ‌او‌ جمع‌ شود فَما لَكُم‌ ‌پس‌ دليل‌ ‌شما‌ ‌بر‌ متابعت‌ شركاء بخود چيست‌ كَيف‌َ تَحكُمُون‌َ چگونه‌ حكم‌ ميكنيد ‌با‌ ‌اينکه‌ دليل‌ روشن‌ واضح‌ ‌که‌ ‌هر‌ صاحب‌ حس‌ّ و شعور درك‌ ميكند.

384

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 35)- بار دیگر به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور می‌دهد «به آنها بگو: آیا هیچ یک از معبودهای ساختگی شما هدایت به سوی حق می‌کند»؟ (قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ).

زیرا معبود باید رهبر عبادت کنندگان خود باشد، آن هم رهبری به سوی حق، در حالی که معبودهای مشرکان اعم از بتهای بی‌جان و جاندار هیچ کدام قادر نیستند بدون هدایت الهی کسی را به سوی حق رهنمون گردند.

لذا بلافاصله اضافه می‌کند: «بگو تنها خداوند هدایت به سوی حق می‌کند» (قُلِ اللَّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ).

با این حال «آیا کسی که هدایت به سوی حق می‌کند شایسته‌تر برای پیروی است یا آن کس که خود هدایت نمی‌شود مگر آن که هدایتش کنند» (أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدی).

و در پایان آیه با بیانی توبیخ آمیز و سرزنش بار می‌گوید: «شما را چه می‌شود؟ چگونه قضاوت می‌کنید»؟ (فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع